نوشتن و از روی مکتوب و نوشتۀ اصلی نوشتن. (ناظم الاطباء). نقل نوشتن از قباله و رقم و حکم و جز آن و گویند این رقم را سواد کنید. (از آنندراج). مبیضه کردن. نسخه برداشتن. استنساخ کردن: اخلاق تو سواد همی کرد آسمان پر شد بیاض دفتر دیوان روزگار. اوحدالدین انوری (از آنندراج). دیوان بنده را که امینا سواد کرد تنها در او نه شعر مجرد نوشته ست. شیخ آذری
نوشتن و از روی مکتوب و نوشتۀ اصلی نوشتن. (ناظم الاطباء). نقل نوشتن از قباله و رقم و حکم و جز آن و گویند این رقم را سواد کنید. (از آنندراج). مبیضه کردن. نسخه برداشتن. استنساخ کردن: اخلاق تو سواد همی کرد آسمان پر شد بیاض دفتر دیوان روزگار. اوحدالدین انوری (از آنندراج). دیوان بنده را که امینا سواد کرد تنها در او نه شعر مجرد نوشته ست. شیخ آذری
در دوال آوردن. در کمند آوردن. در حلقۀ کمند افکندن. کمندپیچ کردن: بپیچید گیو سرافراز یال کمند اندر افکند و کردش دوال. فردوسی. به ران اندر آورد و کردش دوال عقابی شده رخش با پر و بال. فردوسی. ، تسمه بستن. بند بستن. اشراج: تشریج، دوال کردن در گوشۀ جامه دان. (منتهی الارب)
در دوال آوردن. در کمند آوردن. در حلقۀ کمند افکندن. کمندپیچ کردن: بپیچید گیو سرافراز یال کمند اندر افکند و کردش دوال. فردوسی. به ران اندر آورد و کردش دوال عقابی شده رخش با پر و بال. فردوسی. ، تسمه بستن. بند بستن. اشراج: تشریج، دوال کردن در گوشۀ جامه دان. (منتهی الارب)